بررسی تطبیقی فلسفه اجتماعی هنر در اندیشه دکارت و ملاصدرا

thesis
abstract

با ظهور جهان به اصطلاح مدرن مبتنی بر اندیشه ثنویت گرای دکارتی، میان فلسفه اجتماعی و جامعه شناسی و در واقع میان اندیشه های عقلانی و روشهای تجربی فاصله ایجاد گردید و به عنوان یک نوع آگاهی غیرعلمی و در برابر علم مورد تاکید قرار گرفت. در نگره دکارتی، شکافی بس بزرگ بین‏ فاعل‏شناسا(سوژه) و متعلق شناسا(ابژه) ایجاد شود که ماحصل آن فاعلیت انسان خواهد شد. پس انسان، و به عبارت دقیق تر نفس انسانی، هسته مرکزی اندیشه دکارت است، که خود نیز ماحصل اندیشه شک گرایانه اوست. این اصول باعث می شود که تخیل، خلاقیت و خارق العاده بودن یک فرد هنرمند، که لزوما به فضایل اخلاقی آراسته نیست، با اهمیت تلقی می گردد و نگاه هنرمند هم به جامعه آن چیزی خواهد بود که حواس او می بینند و درک می کند و نه حقیقت. فلسفه اجتماعی صدرایی که درست نقطه مقابل این نگره قرار دارد، مبتنی بر ناثنویت گرایی کل گرایی است که روش خویش را مبتنی بر برهان قرار داده است. در این نگاه شکافی میان واقعیت و حقیقت، زمین و آسمان، انسان و خدا، مبدا و معاد و مهمتر از همه ماده و معنا وجود ندارد. از این رو در فلسفه اجتماعی هنر صدرایی هنرمند با حقیقت هستی مرتبط می باشد، به طور دائم جامعه مطلوب را در نظر دارد و هر آنچه می بیند و درک می نماید را با آنچه حقیقت دارد می سنجد و می کاود. در اندیشه صدرایی هنر به مراتب اجتماعی تر از اندیشه دکارتی است، چرا که هنرمند خود را در برابر حقوق فرهنگی جامعه که منوط و مربوط به تمامی مولفه های فرهنگ است، مکلف و موظف می بیند. وقتی سخن از حق به میان آید، ذات و غایت را باید در نظر داشت. پس بین ذات، غایت و حقیقت، نسبت وجود دارد؛ و در اینجاست که می توان فلسفه اجتماعی هنر صدرایی را انتقادی دانست.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

بررسی تطبیقی مسئله ذهن در اندیشه دکارت، ملاصدرا، لایبنیتس و برخی رویکردهای رایج درعلوم شناختی

پژوهش حاضر می­کوشد نشان دهد اندیشة دکارت، لایب‌نیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریه­های رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج بررسی نشان داد که اگر چه فلسفة ذهن دکارت، ملاصدرا و لایب‌نیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعة تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانه­های آن را در جای جای نظریه­های مطرح در علوم شناختی، به‌ویژه در قالب ر...

full text

رویکردهای سیاسی اجتماعی در فلسفه ملاصدرا

تلاش فکری ملاصدرای شیرازی در قالب حکمت متعالیه بعد از حدود چهار قرن که از ارائه آن می گذرد، همچنان دارای ظرفیتها و زوایای پنهانی است که م یتواند پاسخگوی را در « هستی » ، مسایل و ابهامات اندیشه معاصر باشد. وی با پرده برداشتن از اصالت وجود عالم معنایی دوباره بخشید و با اثبات حرکت جوهری، حرکت در طبیعت را بر بنیاد درستی نهاد و بر هدفمندی آن صحه گذاشت. با وجود این، مطالعات مرتبط با اندیشه ایشان، بیش...

full text

رویکردی تطبیقی به وجود شناسی در فلسفه هایدگر و ملاصدرا

وجودشناسی (Ontology) یکی از عمده‌ترین مباحث فلسفی است که در فلسفه جدید غرب بدان بی‌مهری شده است. در دوران جدید، مارتین هایدگر برای احیای وجودشناسی تلاش زیادی کرد و مانند ملاصدرا کوشید تا از قلمروی مفهومی وجود فراتر رفته و به عرصه حقیقت عینی وجود نزدیک شود.از نظر هایدگر شناخت وجود تنها در شناخت دازاین و تحلیل اگزیستانسی مقدور است و ملاصدرا هم راه شناخت وجود را ادارکات حضوری انسان می‌داند. هر دو ...

full text

تطبیق زیبایی‌شناسی در فلسفه افلاطون و دکارت

تصور مطلق‌انگارانه دکارت نسبت به شناخت عقلی موجب فاصله گرفتن انسان با عالم طبیعت، ادراک حسی و سرانجام پدید آمدن شکاف میان عقل و حس شد. سئوال این است آیا می‌توان در مذهب اصالت عقل دکارت جایی برای زیبایی‌شناسی یافت؟ بدین منظور با توجه به جایگاه ادراک حسی در نظام فلسفی دکارت ابتداء به جایگاه زیبایی‌شناسی در مذهب اصالت عقل او می‌پردازیم و اینکه آیا بر چنین مبنایی می‌توان معرفتی قابل اعتماد از زیبای...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم اجتماعی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023